به گزارش بازار، یمن روز گذشته (یکشنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴ و ۴ می ۲۰۲۵) با حمله دقیق و ویرانگر به فرودگاه بینالمللی دیوید بن گورین در حومه تلآویو، چشمان بسیاری را به واقعیت جاری در منطقه باز کرد. پیش از این، واقعه سقوط یک اف-۱۸ از ناوهواپیمابر ترومن در حین فرار از حملات یمنیها، دیگر چشمها را باز کرده بود. آمریکا تا یک ماه قبل قصد داشت تأسیسات حیاتی ایران را ویران کند؛ اما حالا تنها دربرابر یمن، چرخ ارتشش پنچر شده است.
«بنیامین نتانیاهو» نخستوزیر رژیمصهیونیستی بهعنوان تشویقکننده اصلی حمله آمریکا به ایران نیز با کشتههای جدید در غزه، نافرمانی نظامیان، درگیری با نهادهای اطلاعاتی و آتشسوزیهایی که همچنان ادامه دارند، فعلاً در همان محدوده ۲۲هزار کیلومتری فلسطین اشغالی بدون آنکه سوریهای وجود داشته باشد یا فعالیتی از جانب لبنان دیده شود، درمانده شده است.
درحالیکه کارتهای آمریکا در منطقه محدودتر شدهاند، واشنگتن با تشدید تحریمهای اقتصادی و درخواست مجدد برای توقف صنعت غنیسازی اورانیوم در ایران درحال ایجاد کارت بازی برای خود است. کارتهای اصلی و دستاول واشنگتن از دستش خارج شدهاند؛ اما آمریکا با چند کارت ضعیف شده و دستچندم قصد جبران دارد.
کارتهای بازندهٔ آمریکا چگونه رو میشوند؟
آمریکا روند مذاکرات با ایران را پرغرور و پرگاز شروع کرد؛ اما خیلیزود بادش خالی شد. غولی که ترامپ از ارتش آمریکا تصویر میکرد در یمن تنظیم باد شد. در سمتی دیگر، صنعا و گروههای مقاومت در غزه حیثیت نتانیاهو را که ادعای پیروزی و آماده بودن شرایط برای حمله نهایی به ایران را داشت، بر باد دادند تا او بهجای تلاش برای جلب حمایت برای تهاجم علیه تهران، بهدنبال اثبات مجدد خود به نهادها و جامعه صهیونیستی در کوچه پسکوچههای تلآویو باشد.
اوضاع منطقه و کلیدی به نام یمن
آمریکا به این ایده رسیده بود که ایران در منطقه ضعیف شده است. مبنای این استدلال نیز متمرکز بر سه منطقه و البته تجاوز هوایی ۵ آبان به خاک ایران بود. ویرانی غزه و خاموش شدن شلیک پیاپی راکتی از آن، تضعیف مقاومت لبنان و سقوط سوریه که علاوهبر ایجاد آزادی عمل برای رژیم در خاک این کشور، پشتیبانی از لبنان و فلسطین را دشوارتر کرد، موضوعات اساسی این استدلال بودند. بااینحال آنچه در واقعیت جریان داشت، ضربه خوردن تمام بازیگران در درگیریها بود. اگر محور مقاومت تضعیف شد در طرف مقابل از رژیم صهیونیستی گرفته تا حتی آمریکا نیز آسیب دیدند.
یمنیها در چند حوزه ضرباتی اساسی به آمریکا زدهاند. ازدسترفتن انحصار آمریکا و غرب در کنترل دریاها از همان ابتدای ورود یمن به جنگ طوفان الاقصی برای این مجموعه پروندهای جدا از قضایای فلسطین اشغالی بود. یمنیها به کشتیهای بینالمللی حمله نمیکردند، بلکه از ابتدای جنگ اعلام کردند کشتیهای متعلق به رژیمصهیونیستی یا کشتیهایی را که عازم بنادر فلسطین اشغالیاند، هدف قرار میدهند. بااینحال آمریکا نه فقط برای حمایت از رژیمصهیونیستی، بلکه بیشتر برای جلوگیری از فرسایش انحصار کنترل خود بر دریاها وارد زدوخورد نظامی مستقیم با یمن شد.